نتایج جستجو برای عبارت :

به عطر نافه ی خود خو کن

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولهاکه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها
به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشایدز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دمجرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها
#حافظ
خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بستگشاد کار من اندر کرشمه‌های تو بست
مرا و سرو چمن را به خاک راه نشاندزمانه تا قصب نرگس قبای تو بست
ز کار ما و دل غنچه صد گره بگشودنسیم گل چو دل اندر پی هوای تو بست
مرا به بند تو دوران چرخ راضی کردولی چه سود که سررشته در رضای تو بست
چو نافه بر دل مسکین من گره مفکنکه عهد با سر زلف گره گشای تو بست
تو خود وصال دگر بودی ای نسیم وصالخطا نگر که دل امید در وفای تو بست
ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفتبه خنده گفت که حافظ برو که پ
 
ای دل به کوی عشق گذاری نمی‌کنی
اسباب جمع داری و کاری نمی‌کنی
چوگان حکم در کف و گویی نمی‌زنی
باز ظفر به دست و شکاری نمی‌کنی
این خون که موج می‌زند اندر جگر تو را
در کار رنگ و بوی نگاری نمی‌کنی
مشکین از آن نشد دم خلقت که چون صبا
بر خاک کوی دوست گذاری نمی‌کنی
ترسم کز این چمن نبری آستین گل
کز گلشنش تحمل خاری نمی‌کنی
در آستین جان تو صد نافه مدرج است
وان را فدای طره یاری نمی‌کنی
ساغر لطیف و دلکش و می افکنی به خاک
و اندیشه از بلای خماری نمی‌کنی
حا
دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود               تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود
چهل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت                  تدبیر ما به دست شراب دو ساله بود
آن نافه مراد که میخواستم ز بخت                          در چین زلف آن بت مشکین کلاله بود
از دست بریده بود خمار غمم سحر                         دولت مساعد آمد و می در پیاله بود
بر آستان میکده خون میخورم مدام                         روزی ما ز خوان قدر این نواله بود
هر کاو نکاشت مهروز خوبی گلی نچید
اینم وصف حالم از زبون حضرت حافظ :
گلبنِ عشق میدمد ، ساقی !  گلعذار  کو؟                 بادِ  بهار  میوزد ،   باده  ی   خوشگوار   کو؟
هر گلِ نو  ز گلرخی یاد  همی دهد   ولی                   گوشِ سخن  شنو  کجا  دیده ی اعتبار  کو؟
مجلسِ بزمِ عشق را غالیه ی مراد نیست                ای دمِ صبحِ خوش نفس،نافه ی زلف یار کو؟
حُسن فروشیِ گلم نیست تحمل،ای صبا!               دست  زدم  به  خونِ  دل ، بهرِ خدا نگار کو؟ 
شمعِ  سحرگهی  اگر  لاف ز  عارضِ تو زد         
از نافه بوی مشک به آهو نمی رسد
زاهد به یار تهمت صهبا کشی مکن
پیداست اینکه می به لب او نمی رسد
#غنی_کشمیری
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک
 
سلام و وقت بخیر! به همین سرعت جمعه‌ها با حافظ آخرین جمعه‌ی فروردین سال ۹۹! عجب عمر گران می گذرد...؛ بسم‌الله...
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.

بسم‌الله الرحمن ال
الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها
به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز
بنال بلبل اگر با منت سر یاریست
که ما دو عاشق زاریم و کار ما زاریست
در آن زمین که نسیمی وزد ز طره دوست
چه جای دم زدن نافه‌های تاتاریست
بیار باده که رنگین کنیم جامه زرق
که مست جام غروریم و نام هشیاریست
خیال زلف تو پختن نه کار هر خامیست
که زیر سلسله رفتن طریق عیاریست
لطیفه‌ایست نهانی که عشق از او خیزد
که نام آن نه لب لعل و خط زنگاریست
جمال شخص نه چشم است و زلف و عارض و خال
هزار نکته در این کار و بار دلداریست
قلندران حقیقت به نیم جو نخرند
قبای اطلس آ
ای دل به کوی عشق گذاری نمی‌کنی
اسباب جمع داری و کاری نمی‌کنی
 
چوگان حکم در کف و گویی نمی‌زنی
باز ظفر به دست و شکاری نمی‌کنی
 
این خون که موج می‌زند اندر جگر تو را
در کار رنگ و بوی نگاری نمی‌کنی
 
مشکین از آن نشد دم خلقت که چون صبا
بر خاک کوی دوست گذاری نمی‌کنی
 
ترسم کز این چمن نبری آستین گل
کز گلشنش تحمل خاری نمی‌کنی
 
در آستین جان تو صد نافه مدرج است
وان را فدای طره یاری نمی‌کنی
 
ساغر لطیف و دلکش و می افکنی به خاک
و اندیشه از بلای خماری نم
۴۷۰ – ساقی بیار باده گفنت برون شدی به تماشای ماه نو     ازماه ابروان منت شرم باد رو عمریست تا دلت زاسیران رلف ماست     غافل زحفظ جانب یاران خود مشو مفروش عطر عقل به هندوی زلف ما     کانجا هزار نافه مشکنی به نیم جو تخم وفا ومه ردین کهنه … ساقی بیار باده – گفتا برون شدی به تماشای ماه نو – غزل ۴۰۶ – ۴۷۰
منبع : فالگیر
۱-  سبکباران ساحلها الایا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها        که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید     زتاب زلف مشکینش چه خون افتاد دردلها به می سجاده رنگین کن ، گرت پیر مغان گوید      که سالک بیخبر نبود زراه و رسم منزلها مرا درمنزل جانان … سبکباران ساحلها – الایا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها – غزل ۱
منبع : فالگیر
وقتی عکس تازه‌ای در اینستاگرامت نیست
انگار
" در میخانه بسته‌اند دگر "
و من مثل ابله‌ها تمام روز زل می‌زنم به صفحه پنج و نیم اینچی موبایلم
و دعا می‌خوانم:
" افتتح یا مفتح‌الابواب "
 
چهارشنبه اما سینما خوب بود
و پیاده‌روی کوتاه هفت ساعت و چهل دقیقه‌ای بعد از آن
و بوی خوش بلومینگ باکِتِ میس دیور
که با سخاوت محض
منتشر می‌کردی در کوچه‌های شهر
آه!
" هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای "
 
و پیش از خداحافظی
آن قهوه ترک در کافی‌شاپ خوب بود
و دست‌های
یکی اینجا هست که برای یک لحظه با تو بودن بی تابی می کند...یکی  اینجا هست که  بوی موهایت را  لای بوته های گل رز جستجو می کند....یکی اینجا هست که شمیم نفسهایت را در نافه ی مشکین اهوان پی جوست ..عزیزمن ! تو تک دانه مرواریدی که چه خوشبخت بودم اگر  می آرامیدی  به  ارامش  در صدف وجودبی مقدارم تا در آغوشم نوای عشق زمزمه کنی و مشق مهر کنی ...باری عزیزم !  امشب تاسحر در این گوشه ،  زاویه نشین دعایم برای تو ، برای تو که عزیزی و آرزو ...نازنینم بیارام اسوده که بج
دکتر " خُسرو فرشیدوَرد" شاعر و نویسندۀ گرانقدر،  در خانۀ سالمندان نیکان به دیار باقی شتافتند ؛ شعر زیبای " این خانه قشنگ است ولی خانۀ من نیست" از سروده های این بزرگمردِ وطن پرست است که پس از سفرهای خارج از کشور،ازذهن پرمسئولیت او تراوش کرده است و تلنگری  گزنده است بر وضعیت امروز تمایلات متداول در جامعه 
    جا دارد که ،هریک به نوبۀ خویش، خبر این سوگ را به دوستان خود در درون و بیرون کشور برسانیم! 
      
    روانش شاد و یاد و تفکر جاری در این اثرش
معده! هوی معده با توام
امشب داری پدر منو سر هیچ و پوچ درمیاری یه برگر و چار تا جمله ناراحت کننده که انقد هوچی بازی نداره بچه
دو تا پنتوپرازول ناقابل بهت هدیه نکردم که اینجوری دهنمو سرویس کنی که
احمق
خب بیخیال این کار خودشو میکنه
سلام و عرض ادب 
حالم بهتره! معده با تو نبودم! بقیه حالتامو گفتم
بله حالم بهتره و احساساتم تحت کنترله 
روز سخت و جانکاهی در پیش دارم و تا الان که ساعت سه و سی و هفت دقیقه ی صبحه چشم رو هم نذاشتم
گفتم کمی اینجا بنویسم تا از
اینجا معدود جایی ست که می توان در آن با خیال آسوده از دلتنگی ها نوشت.از تنهایی ها.و خاطر جمع بود که هیچ کس از این ابراز احساسات شخصی سوء استفاده نمی کند.کسی نمی آید به زور خودش را بچسباند به دنیای آدم و تصور کند مقصود از این نوشتن ها طلب ترحم است یا که دوستی.
دیروز با کسی دچار به این روزهای خودم رو به رو بودم.دلم برای او هم گرفت وقتی که دیدم از تنهایی اش آزرده خاطر است.وقتی که دیدم او هم این روزها دور و برش خالی ست.اما این ها هرگز نمی توانست دلیلی ب
بهترین عطر زنانهبو چه می باشد؟میشود دوستان خوب
با دقت به اینکه خیلی از اشخاص با جور و ساختار رایحه شناخت ندارند، در‌این نوشته‌ی علمی همت خوا هیم کرد تا راجع به آنها با شما سخن کنیم و بگوییم که بو چه چیزی است ، در واقع می‌خواهیم در‌این نوشته ی علمی عطرها را بشناسیم.
عطرها از بخش‌های متعدد مواد طبیعی و تصنعی و مصنوعی مانند مواد گیاهی و یا این که جانوری ساخته شده‌اند. در بخش گیاهی این نصیب‌ها دربرگیرنده گل، برگ، تنه، ریشه، ساقه، میوه، دانه
پارکینسون
بوی این بیماری بویی شبیه به «مشک» است. این بو ممکن است به دلیل ایجاد باکتری ها و مخمرهای موجود در «سبوم»، بویی تند باشد. سبوم ماده چربی است که توسط پوست ترشح می شود و در بیماران مبتلا به پارکینسون این ترشحات بیش از حد هستند.
گفتنی است؛ مشک معمولاً از نافه جنس نر آهوی ختن گرفته می شود. کیسه ای در زیر شکم این آهو قرار دارد که در آن ماده ای لزج و شکلاتی رنگ وجود دارد و در فصل بهار آهو آن را در اثر خارش به سنگ می کشد.
آلزایمر
این بیماری دارا
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک
 
سلام و وقت بخیر! اولین جمعه از ماه مبارک رمضانه. نمی‌دونم تا امروز و این ساعت -با توجه به شرایط خاص حاکم بر کشورمون به خاطر ویروس کرونا- رو چطوری سپری کردین؛ بیشتر مساجد و هیئات و اماکن زیارتی تعطیله و مثل سال‌های قبل توفیق شرکت در مجالس ذکر و وعظ برای بیشرمون وجود نداره، مگه از طریق دنیای مجازی بتونیم از خیری که بعضی‌ها انجام می‌دن و جلسات تک‌نفره و چندنفره‌شون رو به صورت صوتی ی
وقتی نتایج اومد، داشتم ناهار می‌خوردم. مامانم بهم نگفته‌بود. دیگه آخرش طاقت نیاورد و گفت نمی‌خوای تندتر بخوری؟ وقتی شنیدم قاشق چنگال از دستم رها شد و پریدم تو اتاق.
یادم رفته‌بود اطلاعاتم کجاست. بالاخره بعد از دو سه دقیقه باز و بسته کردن فولدرای بی ربط، یادم اومد. داشتم باز با خدا چک و چونه می‌زدم که لطفا ادبیات نمایشیِ خود دانشگاه تهران، نه دانشگاه هنر، که صفحه سریع بالا اومد. ماتم برد.
رو گوشیم چهار تا میس کال افتاده بود. چی بگم؟ چطور بگ
ننگ است سایه را ز من و همرهی من

 

گه زان به پیش می‌رود و گاه از قفا


در لرزه هم‌چو بحرم و در ناله هم‌چو رود

 

درعجز چون نسیمم و در ضعف چون صبا


بی‌خواب چون ستاره و بیمار چون هلال

 

دمسرد چون صباح و سیه بخت چون مسا


سرگشته هم‌چو آبم و آواره همچو باد

 

لت‌خواره هم‌چوخاکم و گردنده چون هوا


انجم ز آتش دل من می‌برد فروغ

 

گردون ز آب دیده به رویم کند شنا


اکنون به دردمندی من نیست هیچ کس

 

اکنون به نامرادی من نیست هیچ جا


می‌سازدم زمانه ناساز
اشعار زیر از قصاید سید قطب الدین حسین میرحاج گنابادی متخلص به آنسی می باشد. وی از شاعران و مشاهیر شهرستان گناباد است. آنسی این بیت ها  را در مدح رسول اکرم (ص) سروده است که در مجموعه جنگ اشعار آمده است.


تا کی ز دورِ چرخ در این دیر دیرپا

     

باشد به سانِ دایره نی سر مرا نه پا


سوراخ گشته است ز گرداب سینه‌ام

 

در موج بحرِ حادثه بیگانه ز آشنا


کس را هوای صحبت من نیست در جهان

 

چون رعد در فغانم و چون ابر در بکا


ننگ است سایه را ز من و همرهی من

 

گ
شعر عاشقانه زیبا
در این بخش مجموعه اشعار عاشقانه زیبا از شاعرهای ایرانی را آماده کرده ایم. امیدارویم از خواندن این شعرهای کوتاه عاشقانه لذت ببرید.
تویی که ناب ترین فصل هر کتاب منیشروع وسوسه انگیز شعر ناب منی
من آن سکوت شکسته در آسمان توامو تو درآمد دنیا و آفتاب منی
چقدر هجمه ی تشویش بی تو بودن هاتویی که نقطه ی پایان اضطراب منی
برای زندگی ی بی جواب و تکراریبه موقع آمدی و بهترین جواب منی
روان در اوج خیالم چو رود می مانیهمیشه جاری و مانا در عمق
شعر عاشقانه زیبا
در این بخش مجموعه اشعار عاشقانه زیبا از شاعرهای ایرانی را آماده کرده ایم. امیدارویم از خواندن این شعرهای کوتاه عاشقانه لذت ببرید.
تویی که ناب ترین فصل هر کتاب منیشروع وسوسه انگیز شعر ناب منی
من آن سکوت شکسته در آسمان توامو تو درآمد دنیا و آفتاب منی
چقدر هجمه ی تشویش بی تو بودن هاتویی که نقطه ی پایان اضطراب منی
برای زندگی ی بی جواب و تکراریبه موقع آمدی و بهترین جواب منی
روان در اوج خیالم چو رود می مانیهمیشه جاری و مانا در عمق

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها